1) عشق، محور روابط همسری
در جامعه انسانی، نهادی مستمرتر و مداومتر از خانواده وجود ندارد. این نهاد، تنها جایی است که دو مدیر آن را اداره میکنند و هر کدام از آن دو (زن و مرد) وظایفی را به عهده گرفتهاند و نسبت به حوزه خود، حق اعمال نظر و سلیقه دارند.
صاحبنظران علم مدیریت بر این نظر هستند که مدیریت جمعی روش موفقی نیست. یک جمع نمیتواند اداره یک مجموعه را به عهده بگیرد، تصمیمگیری برای اداره یک مجموعه، باید در اختیار یک فرد باشد . البته این فرد میتواند از نظر مشورتی دیگران استفاده کند، اما در نهایت خود او تصمیم میگیرد. در غیر این صورت بین مدیران اصطکاک و تزاحم ایجاد میشود. مدیریت جمعی خانواده اگر به درستی هدایت نشود، زمینه بروز اولین مشکلات را در نظام خانوادگی فراهم میکند. همانطور که گفتیم، زن و مرد نهاد خانواده را به طور مشترک اداره میکنند و هر کدام حق اعمال مدیریت دارند. حال اگر هر کدام از آنها حق دیگری را در این باره سلب کرد، در نظام خانوادگی بحران ایجاد خواهد کرد.
تمام اختلافهای همسران از تکمحوری شدن مدیریت خانواده ریشه میگیرد؛ یعنی از این که زن، مرد ر ا کنار بزند یا مرد، زن را از مدیریت خانواده خارج کند (زن سالاری یا مردسالاری). البته در جای خود، باید به نسبت این مسئله با آیه الرجال قوّامون علی النساء[1] اشاره میکنیم.
موضوع اصلی بحث ما این است که چه طور این مدیریت جمعی را هدایت کنیم، یا چه طور میشود این دو مدیریت را در هم تلفیق کرد.
جواب این سئوال را میتوانیم در منابع دینی پیدا کنیم. هرچند در این باره تا کنون نگاه ما به آموزههای دینی به عنوان توصیههایی اخلاقی بوده است و از این نکته غافل بودهایم که دستورالعملهای دینی، در پی تعلیم مطالب تخصصی قابل تحلیل هستند. نگاهی به نظریه مدیریت ارتباطاتی که در علم ارتباطات مطرح شده، تحلیل بودن نگاه دینی را به این مسئله بهتر نشان میدهد.
نظریه مدیریت ارتباطاتی
این نظریه در سالهای اخیر، در مدیریت ژاپنی مطرح شده و ظاهراً در جهان به شکل گسترده مورد توجّه قرار گرفته است. این نظریه ادعا میکند که اگر یک مدیر مبنای مدیریت خود را بر روابط عاطفی با مجموعه زیردست خود قرار دهد و از طریق ارتباط عاطفی سازمان خود را اداره کند، بسیار موفق خواهد بود. در نهاد خانواده نیز ارتباطات عاطفی میان زن و شوهر است که میتواند دو مدیریت را در هم تلفیق کند. اسلام محور تداوم خانواده را همان چیزی میداند که عامل تشکیل خانواده است و آن چیزی جز گرایش و محبّت بین همسران نیست . در روایات اسلامی، هر کدام از زن و مرد به اظهار محبّت نسبت به یکدیگر سفارش شده اند که در ادامه به تعدادی از این روایات اشاره میکنیم.
اظهار محبّت در روایات
پیامبر(ص) میفرماید: «این که مردی به همسر خود بگوید من تو را دوست دارم، هرگز از قلب او خارج نمیشود[2]» .با ازدواج زن و مرد، مسلّماً محبّت هم ایجاد میشود، اما این روایت به مرد نمیگوید همسر خود را دوست داشته باش، بلکه میفرماید این محبّت را اظهار کن در حضور دیگران نشان بده که به او علاقهداری؛ وگرنه زن و شوهر در روابط خصوصی و محرمانه، مسلّماً نسبت به هم ابراز محبّت میکنند. این دستور برخلاف سنّتهای بومی غلط است که در آن اظهار محبّت در حضور دیگران ناپسند دانسته میشود.
ابراز و اظهار محبّت دو نتیجه دارد: اول این که باعث میشود دو مدیریت نهاد خانواده با یکدیگر تلفیق شود و هیچ کدام از همسران بر اختلافها اصرار نورزند و در واقع، زن یا شوهر از اصرار بر رای و نظر خود در برابر همسر خود احساس شرم کند؛ دوم این که محبّت قویترین ضامن اجرای خواستههاست؛ اگر بین زن و مرد محبّت باشد هر کدام سعی میکند نظر دیگری را ولو این که مخالف نظر خود باشد تامین کند.
در روایت دیگر، امام علی(ع) میفرماید: «این که زنی با شربتی از آب، همسر خود را سیراب کند، برای او از سالی که تمام روزهایش را با روزه و شبهایش را با شب زندهداری سپری کند، بهتر خواهد بود[3]». بسیاری از ما روزه ماه رمضان و شب زنده داری شب های قدر را تجربه میکنیم. میتوانیم تصور کنیم که یک سال روزه و شب زندهداری، چه قدر نورانیّت و نزدیکی به خدا ایجاد خواهد کرد، اما این روایت میگوید این که زنی ظرف آبی به شوهر خود تقدیم کند و همین قدر اظهار محبّت کند که وقتی شوهر اظهار تشنگی کرد، نگوید خودت برو آب بخور، برایش بیش از یک سال روزه و شب زندهداری اثر دارد.
پیامبر(ص) در روایت دیگری درباره اظهار محبّت میفرماید: «مرد به خاطر لقمه گذاشتن در دهان همسرش اجر میبرد»[4] این روایت به ضرورت اظهار محبّت در محیط خانواده اشاره میکند. ممکن است زن و مردی در روابط محرمانه خود نسبت به یکدیگر ابراز محبّت داشته باشند، اما در جریان زندگی خانوادگی محبّت بین خود را نشان ندهند.
پیامبر(ص) در روایتی فرمودهاند: «خداوند حضور مرد نزد خانواده خود را از اعتکاف مرد در مسجد من بیشتر دوست دارد.»[5] همین که مرد همراه خانواده خود باشد، هیچکاری هم نکند، از اعتکاف در مسجدالنّبی بهتر است. البته نه این که مرد داخل خانه بیاید و اخم کند، روزنامه بخواند یا تلویزیون تماشا کند؛ بلکه این وقت را مخصوص زن و فرزندان خود قرار بدهد.
علامه طباطبایی از نظر پرکاری بینظیر بودند و حتی زمان طی فاصله میان مدرسه تا منزل را برای پاسخ گفتن به سئوالات زمانبندی میکردند.
یکی از روحانیان میگفت یک بار به ملاقات علامه رفتم و چون نمیخواستم وقت ایشان را بگیرم، به ایشان گفتم «من آمدهام به شما کمک کنم و برای این که وقت شما را نگیرم، داخل نمیآیم». علامه جواب داده بود: «کمکی از این بهتر برای من وجود ندارد». اما همین مرد پرکار، هر روز یک ساعت بعد از غذای ظهر و یک ساعت بعد از شام را به خانواده خود اختصاص داده بود.
بنابراین، این که همسر آن قدر دیر به منزل بیاید که همه خواب باشند و خود برود غذایی بخورد برنامهای دینی نیست. امام علی(ع) میفرماید: «برنامه ریزی داشته باشید[6]» . نظم در روابط خانواده هم مهم است. هر برنامهای دارید، در شبانه روز چند ساعت را به خانواده خود اختصاص دهید.
در روایت دیگری، پیامبر(ص) سه حق زن بر شوهر را این طور بیان میکند : اداره زندگی زن و پرداخت هزینه زندگی او، پوشاندن اسرار زن و روی ترش نکردن بر زن [7]. طبق این روایت اگر مرد بر زن اخم کند در واقع حقی را از او ضایع کرده است لذا در روز قیامت باید پاسخگو باشد. علاوه بر این، مرد و زن باید اسرار یکدیگر را حفظ کنند . در شرایط امروز، فاصله میان بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی - مدیریتی زیاد شده است و یک جوان بیست ساله به سختی میتواند زندگی خانوادگی را اداره کند. بنابراین دختر و پسری که قبل از ازدواج همه مشکلات را با پدر و مادر خود در میان میگذاشتند، حال هم که ازدواج کردهاند مشکلات خود را به آنها میگویند و زمینه دخالت پدر و مادر را در خانواده فراهم میکنند. همین کشف اسرار زندگی و در نتیجه، دخالت دیگران در زندگی خانوادگی، عامل بسیاری از مشکلات است. از یک قاضی دادگاه خانواده شنیدم که پنجاه درصد طلاق ها مربوط به زوجهای جوان است و عامل آن هم، بیشتر دخالت دیگران در زندگی خانوادگی آنها است.
سفارش به مرد در محبّت کردن، در روایات بیش از سفارش به زن است که شاید بتوان دو دلیل برای آن یافت: اول اینکه در دورانی که این روایات طرح میشد، زنان در جامعه تحقیر میشدند. مثلاً دختران زنده به گور میشدند یا بعد از فوت شوهر، زن مانند یک کالا قیمت گذاری میشد و به وارثان میرسید، دوم این که زمینه محبّت در زن بیش از مرد است. زن احساسات قوی دارد و نازک دل است. پس اگر محبّتی از مرد به او اظهار شود، انگیزه محبّت از سوی زن هم افزایش مییابد.
میزگرد
عموم مردم از تربیت دینی دور هستند. این که بعد از سالها بخواهیم این موازین را رعایت کنیم، ممکن است باعث سوءاستفاده شود. مثلاً خانمی عکس امام خمینی را در حال ریختن چای دیده بود و از آن به بعد، از همسرش میخواست که خودش چای بریزد. شاید اگر از ابتدا با این اصول و موازین آشنا شده بودیم و تحت این موازین، به صورت هماهنگ، همسران را تعلیم داده بودیم، میتوانستیم نتیجه بگیریم.
در مورد مثال شما، اشکال از مرد بوده است. برخورد او طوری بوده که زن احساس دو تا بودن کرده است . البته ممکن است زن از اظهار محبّت مرد - مثلا در چای ریختن- در دفعات اول سوءاستفاده کند، اما تداوم این رفتار باعث ظهور یک جریان محبّت در خانواده میشود که شاید باعث شود دفعه بعد، زن چای بریزد. یکی از راههای ایجاد محبّت، کنار گذاشتن تشخّص فردی است. بهترین پدر، پدری است که فرزند در مقابلش پایش را دراز کند و بخوابد. فرزند باید احساس نزدیکی و صمیمت کند تا بتواند مشکلات خود را مطرح کند. نکته دیگر این که اعتقاد به تربیت کردن زن یا شوهر، یک مسئله مشکل آفرین است؛ مگر او کودک است؟ او یک انسان عاقل بالغ کامل است.
- آیا لقمه گذاشتن در دهان همسر مقابل فرزندان، کار ناپسندی نیست؟
هر دستوری راهکارهای خاص خود را دارد. مثلاً در این مورد، اگر پرتغال پوست کندهاید، نصف آن را به همسر خود بدهید؛ یا اگر ظرف غذای خود را کشیدهاید، برای همسر خود هم بکشید.
- با وجود این همه برنامههای تلویزیون (و فضای مجازی)، چطور میتوان وقت خود را به خانواده اختصاص داد؟
تلویزیون (و فضای مجازی) الان به یکی از وسایل مشکلزا در نظام خانوادگی تبدیل شده است و بدآموزیهای زیادی دارد . مثلا از جهت بدحجابی یا سلامت روابط جنسی به مرور زمان بدتر میشود. اما در این باره لازم است به دو نکته اشاره کنم: اول اینکه سعی کنید خودتان به برنامه خاصی وابسته نشوید، چون وابستگی فرزندان را به هم در پی دارد . دوم اینکه خانواده را در تماشای برنامههای مورد علاقه همراهی کنید. این خود از مصادیق «جلوس عند العیال»(حضور کنار همسر) است.
وقتی فرزندان به برنامهای وابسته شدند، دیگر شما نه نگویید و همراهیشان کنید. این طوری اگر حرفی درباره آن برنامه داشته باشید، بهتر مورد توجه قرار گیرد. مثلاً این اگر در آن برنامه بدآموزی باشد، می توانید آن را با منطق فرزندان برای شان توجیه کنید. پس اگر بین انتخاب شما و خانواده درباره برنامههای تلویزیون اختلاف بود، شما از نظر خود برگردید و آنها را همراهی کنید.
- آیا نظام تصمیمگیری در خانواده نظام واحدی نیست که یک نفر، ولی به صورت مشورتی تصمیم بگیرد؟
من از شما میپرسم. رنگ پرده اتاق را چه کسی انتخاب میکند؟ زن
نحوه تامین درآمد خانواده را چه کسی انتخاب میکند؟ مرد
پس دو مدیریت در خانواده حاکم است؛ ولی هرکدام در حوزه مدیریت خود با تفاهم تصمیم میگیرد و این دو مدیریت با هم تلفیق میشود. در مباحث آینده، در مورد نحوه تقسیم این دو حوزه اشاره خواهیم کرد. اینجا همین قدر اشاره میکنم که پیامبر(ص) بعد از ازدواج امام علی(ع) با حضرت فاطمه(س) فرمودند کارهای داخل خانه به عهده فاطمه(س) و کارهای بیرون مربوط به علی(ع) است. به طور کلی آنچه مربوط به کانون زندگی است ـ مثلاً این که چه غذایی بخوریم ـ مربوط به زن است؛ اما امور مربوط به اداره زندگی مربوط به مرد است.
- اگر طرف مقابل به اظهار محبّت واکنش مناسبی نشان نداد و برخورد سردی کرد چه باید کرد؟
اولاً اصطلاح «طرف مقابل» را درباره همسر به کار نبرید. این اصطلاح متعلق به یک فرهنگ و سنّت غلط است . همسر شریک زندگی است، نه طرف مقابل. اما در مورد سئوال شما باید بگویم انتظار نداشته باشید در برخوردهای اول با استقبال گرم مواجه شوید؛ مخصوصاً در مورد خانمهایی که به تحکم مرد عادت کردهاند. طبیعی است که وقتی همسر برای اولین بار با ابراز محبّت مواجه میشود، تعجب کند یا حتی مشکوک شود . اما با ادامه اظهار محبّت، این مشکل حل میشود. به هر حال رفتار ما در اظهار محبّت هم باید تدریجی باشد.
- دو جوانی که در دو محیط رشد کردهاند و اخلاق متفاوتی پیدا کردهاند، این طور نیست که با محبّتی که از سوی یکی از آنها اظهار شود، تغییر کنند؛ مثلاً اگر یکی عادت به تحکم و زورگویی کرده باشد، در جواب محبّت همسر خود باز از روی تحکم برخورد میکند و محبّت نشان نمیدهد. در این صورت آیا در حد وظیفه باید اظهار محبّت کرد؟ حد این وظیفه چیست؟
انسان همیشه قابلیت تغییر دارد. به همین خاطر است که توبه، حتی یک ساعت قبل از مرگ هم پذیرفته میشود . یعنی انسان حتی تا آن زمان میتواند مسیر خود را عوض کند. البته وقتی اخلاقی تثبیت شد - مثل یک درخت تنومند- تغییر آن سخت میشود، اما این هم محال نیست. در مورد وظیفه باید اشاره کنم که هیچ زندگی ای در حد انجام وظیفه، قابل تداوم نیست. اگر مرد بگوید میزان هزینه زندگی (نفقه) واجب برای زن این است که غذایی در حد رفع گرسنگی، لباس نازکی برای تابستان و لباس گرمی برای زمستان به او داده شود و زن هم بگوید تنها وظیفه من در برابر مرد، تمکین جنسی است و وظیفهای برای تهیه غذا و ... ندارم، زندگی از هم می پاشد.
ما استاد زاهدی داشتیم که نیمه فلج بود و تابستانها پیش ایشان درس میخواندیم . یک بار که خانواده اش مسافرت رفته بودند، دیدیم استاد مشغول تهیّه رب گوجه فرنگی است . گفتیم چرا صبر نمیکنید که خانواده برگردند؟ جواب داد «وقتی آنها برگردند، گرفتاری من بیشتر میشود؛ چون باید برای آنها هم غذا بپزم. خانواده من واجب النفقه من هستند؛ غذا و لباس و مسکن آنها را من باید تامین کنم و تامین غذا، شامل پختن غذا هم میشود. وقتی زن من دارد با شرایط من زندگی میکند، من هم باید تمام وظیفه خود را در تامین او دقیقاً اجرا کنم». پس بر مبنای وظیفه، یک زندگی معمولی به سختی میشود اداره کرد؛ مگر اینکه بخواهیم مثل آن استاد زاهد زندگی کنیم .
- کانون محبّت چطور ایجاد میشود؟
محبّت یک جریان فطری و خودجوش درون انسان است و فقط نیاز به پاسداری دارد. زن و شوهر به محض جاری شدن صیغه عقد، احساس اختصاصی نسبت به هم پیدا میکنند، یعنی مرد زن را مخصوص خود و زن مرد را مخصوص خود تلقی میکند. این احساس، محبّتی میآفریند که در اثر پاسداری رشد میکند. طوری که یک پیرزن هفتاد ساله که هیچ جذابیت ظاهری ندارد، نزد همسر خود محبوبترین انسان است.
خودآزمایی:
1: از نظر پیامبر اسلام (ص) حق زن بر شوهر چیست؟
2: در خانواده چگونه می توان در خصوص تلویزیون و فضای مجازی با آنان همراهی نمود؟
3: محور اصلی روابط همسری چیست؟
پینوشتها:
[1] سوره نساء ایه 34.
[2] قول الرجل للمریة انی احبّک لایذهبُ من قبلها ابداً: کتاب کافی، ج 5 ص 569 ،حدیث59.
[3] ما من امریة تُسقی زوجها شربهَ ماءِ اِالکان خیراًلها من سنهٍ صیام نهارُها و قیامُ لیلها: ارشاد القلوب دیلمی، ص.175
[4] إن الرَجل لیوجَر فی رفع اللقمه الی فیء إِمرأته: المحجه البیضاء، ج3 ، ص70
[5] جلوس المرء عند عیاله احبُّ إلی الله تعالی من إعتکاف فی مسجدی هذا: تنبیه االخواطر. ج 2 .ص 122
[6] الله الله فی نظم امرکم: نهج البلاغه
[7] حق المراه علی زوجها ان یسد جوعتها و ان یستر عورتها و لایقبّح لها وجهاً: بحارالانوار.ج 3 .ص 254 .حدیث 60